خوشا آن روز را که سنگري بود
شبي ، ميدان ميني ، معبري بود
خوشا آن روزهاي آسماني
که شوري بود ، سودا و سري بود
خوشا روزي که دل را دلبري بود
غزل خوان نگاه آخري بود
خوشا آن روزها در خط اروند
هواي روضه هاي مادري بود
و اهل آسمان بوديم آن روز
که قدري بي نشان بوديم آن روز
و ناي دل نواي نينوا داشت
و با صاحب زمان(عج) بوديم آن روز
و کاش آن روزگاران گم نمي شد
هواي خوب باران گم نمي شد
صفاي جبهه ها مي ماند اي کاش
صداي پاي ياران گم نمي شد
من بال و پر شهيد را مي بوسم
پا تا به سر شهيد را مي بوسم
دستم نرسد اگر به دامان شهيد
دست پدر شهيد را مي بوسم